حلما خانمحلما خانم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
مامان نفیسهمامان نفیسه، تا این لحظه: 35 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

حلما بهانه ی زندگی ما...

32ماهگی

د لبندم سی ودو ماه شد عشق مامان روزها و هفته ها و ماهها به سرعت میگذرن و تو روز به روز داری بزرگتر و خانوم تر میشی همچنان وابسته ی منی و از غریبه ها گریزان... یه وقتایی خیلی خسته میشم از بعضی اخلاق و رفتارات اینکه بغل هیچکس بجز من و بابا نمیری و تا یه اتفاق خیلی کوچیک‌بر خلاف میلت می افته گریه میکنی... غذا که اصلا نمیخوری و صبح تا شب لیوان شیر دستتهه و این خیلی ناراحتم‌میکنه همه ی دیالوگ های فیلمها رو حفظ میکنی و دائم تکرار میکنی ،کلی شعر جدید یاد گرفتی و هر شب برای مامان قصه میگی😂😂😂😂 چند روز پیش کلی برف اومد و باهم رفتیم برف بازی خیلی ذوق میکردی ولی اینقدر هوا سرد بود که نشد آدم برفی درست کنیم⛄☃️⛄☃️⛄ان شاالله برف بعدی ...
28 بهمن 1396

31ماهگی

اُمیدِ مامان دختر شیرین زبونم ،قند عسلم این‌ماه هم گذشت،دقیقا تو سی و یکمین ماهگردت یعنی ۱۴دی عروسی  دعوت بودیم و رفتیم تهران،عروسی دخترخاله ی بابا دختر خوبی بودی و زیاد تو مسیر اذیتم نکردی و اونجا هم‌کلی همبازی داشتی که اسم یکیشونم حلما بود😍😍😍 شبی که از سالن اومدیم تو خونه ی حلما اینا با بچه ها مشغول بازی بودی و چون همتون عصرش حسابی خوابیده بودین تا چهارصبح همه بیدار بودیم که یه دفعه صدای جیغ و گریه ات بلند شد اوندم تو اتاق دیدم دستتو گذاشتی رو سرت و از گریه غش کردی با هزار مصیبت صورتتو نگاه کردم و دیدم آوا لُپتو گاز گرفته و صورتت کبودِ کبود شده بمیرم برات الهی  که اینقدر گریه کردی😢😢😢 الانم‌که تقرییا دو هفته گذشته هنوز لُپت کبوده روزای ا...
28 بهمن 1396

29ماهگی

M.MOGHADAM: عشق مامان امروز وارد بیست و نه ماهگی شدی.دخترک شیرین زبونم روز به روز شیرین تر و بامزه تر میشی.همه عاشق حرف زدنت هستن .کلمه ها رو به شیرین ترین شکل ممکن ادا میکنی به من میگی زن عمو نبیسه باید سر فرصت یه دایره المعارف برات درست کنم مطمئنم خیلی بامزه میشه تازگیا خاله بازی میکنی و با ظرف های اسباب بازیت همش مشغول غذا درست کردن و پذیرایی هستی هر وقت میایم تو اتاقت اول برامون چایی میاری بعد لوبیاپلو😂😂😂چون غذای مورد علاقه خودته و میگی لوبیلو بلو ...
28 بهمن 1396
1